آدمهایی که درکشان سخت است بروند بمیرند.
درک من برای اطرافیانم سخت است.
آدمهایی که درکشان سخت است بروند بمیرند؟
دنیا را به آدمهایی که به آسانی درک میشوند بسپارند و بروند.
کجا بروند؟ به کجا میتوانند بروند؟ جهنم یا بهشت؟
درک من برای اطرافیانم سخت است. هم آنها در عذابند و هم من. دوستانم درکم میکنند، نمیفهمم چون آنها عمیقاند یا چون علاقهشان عمیق و درست است ولی درک میکنند.
تا کی دنبال کسی برای درک شدن بگردیم؟ تا کی چشم بر درک نشدنها ببندیم به امید یافتن کسی که به درستی درکمان کند؟ اگر قرار نیست هرگز درک شویم چرا زنده بمانیم؟
چرا درک شدن اینقدر مهم است؟ ذهنم پر از سوال است. سوالهایی که جوابهایشان آسیبزننده و ترسناکاند.
مثلا در ذهنم میپیچد که: آنهایی که درکشان سخت است دنیا را به آنهایی که درکشان آسان است بسپرند و بمیرند. آنهایی که درکشان آسان است دنیا را بالاخره به باد میدهند. دیر و زود دارد ولی حتمی این اتفاق میافتد.
انسانهایی که درکشان آسان است از پس درک مسائل پیچیده برنمیآیند و دنیا پر است از این مسائل.
آنها ناکارآمد نیستند ولی اگر بخواهیم بار دنیا را بین این دو گروه تقسیم کنیم، هشتاد درصد بار دنیا روی دوش آنهایی است که درکشان سخت است.
شاید پنجاه پنجاه باشد ولی وزن پنجاه درصد گروهی که درکشان سخت است دو برابر آن یکیست.
انسانها به آسانی از پس کارهای جسمی برمیآیند ولی امان از کارهای ذهنی.
بروند بمیرند؟
دنیا جای سادهتری شد شاید. زندگی زیباتر شد شاید.
سطحی نگاه کردن به مسائل، راحت گذشتن از هر موضوعی زندگی را آسانتر و دنیا را زیباتر میکند؟ اینطور فکر نمیکنم.
نمیدانم چطور میشود که درک ما سخت میشود. مثلا آنها نمیخواهند و اگر بخواهند و تلاش کنند موفق میشوند، یا فرقی نمیکند تلاش کنند و در نهایت موفق نمیشوند؟
میخواهم بدانم توقعمان از آنها را کامل از بین ببریم، یا امیدی است به شرطی که بخواهند؟
آنهایی که درکشان سخت است بروند بمیرند.
همه چیز از این جمله شروع میشود.
دلم میخواهد بروم بمیرم. چرا؟
چون درکم سخت است. چون از تلاش برای درک کردن خودم خستهام. و چون کسی در اطرافم نمیتواند در این مسیر کمک حالم باشد.
بروم بمیرم؟
حیف میشود. نگاهم به دنیا حیف میشود. جدی میگویم. برای اعتماد به نفس زیادم نیست، برای این است که خودم هم میدانم چقدر نگاهم به همه چیز خاص است. و این نگاه خاص حیف است.
حیفم میآید از نگاهم که از بین برود و دارد از بین میرود و من، به این فکر میکنم که شاید مردن آسانتر باشد.
نه نه نه. به خودکشی نه. به این فکر میکنم که شاید نبودنمان در این دنیا برای هر دو طرف بهصرفهتر باشد.
اوکی متن دارد به سمت نادرستی میرود.
آخرین دیدگاهها