جهانی وجود دارد.
نه در زمین. نه در آسمان.
میانِ زمین و سِمان.
ترک موتور نشسته بودم و میرفتیم. دیدنِ دو گنجشک در پیادهرو خنده به لبم آورد.
گفتم:« ولی دنیا بدون گنجیشکا خیلی جای بیمزهای میشه ها. صداشون نباشه. رو زمین فرود نیان. داد و بیداد نکنن. دسته ای نپرن پرواز کنن برن تو درختا.»
در درختی در مسیر، گنجشکی از بخشی از درخت پرواز کرد، چند وجب آن طرفتر در بخش دیگری از درخت فرود آمد و از دیدرسم خارج شد.
خندهام گرفت. جهانی وجود دارد بینِ زمان و آسمان. جهانِ درونِ درختان. در حالِ نگاه کردن به لابهلای شاخهها سعی کردم تصور کنم.
تودهای گرد و بزرگ پوشیده شده از برگهایِ بیرونی، در درونش شاخهها و برگهای زیادی شهری ساختهاند.
گنجشکها با آن جثههایِ کوچکشان سرِ کوچکترشان را بالا میبرند و داد میزنند.
یک عالمه گنجشک با هم حرف میزنند. اینور و آنور میپرند.
شاید به سر و کلهی هم میزنند.
دلم میخواست میتوانستم سرم را در تودهی درختها وارد کنم.
با ذوق وروجکهای ریزجثه را نگاه کنم.
پریدنشان جلوی چشمانم شکل میگیرد. از شاخهای به شاخهای دیگر.
از روی یکدیگر میپرند. با هم میپرند.گردن کوچکشان را میکشند و حرف میزنند. داد میزنند
3 پاسخ
چقدررر از این دنیای میان زمین و آسمان تو خوشششم اومد.❤
میدونی چهجور حسی بود خوندنش؟
من بعضی شعرها رو که میخونم، شعرهای رنگی رو، وسطش یههو میزنم زیر خنده و پر از ذوق میشم درصورتی که شاید مفهومش رو کامل درک نکرده باشم ولی خودِ شعر، احساسی که درش هست منو میخندونه.
الان این پست توهم یه پست رنگی بود که منو پر از ذوق و حس خوب کرد. مرسی عاطفه.❤ اینا همش از قشنگی نگاه و خوب نوشتن توعهها. عاطفه حس میکنم پستای رنگی وبلاگتو کودک درونت مینویسه.
عاطی چی میشد اگه تو یه قسمت وبلاگتو کلن میذاشتی برای گشت و گذار با موتور. ای کیف میداد خوندن اون قسمت که نگو. اسمشم میذاشتی پستهای موتوری.😂❤
زنده باااد برگشت عاطفه عطایی به وبلاگ. عاطفه بیا اینسری دیگه خیلییی بمونیم و زود نریم. بنظرم وبلاگامون خیلیییی دلشون تنگ میشه. بخدا. وبلاگ تو الان در گوشم گفت بهش بگو نره، منو تنها نذاره من با نوشتههاش جون میگیرم. 😂❤
علاوه بر وبلاگت دل منم برای خودت و نوشتههات تنگ شده بود. وقتی دوستام وبلاگ مینویسن و از نگاه و حالشون میگن احساس میکنم بهشون نزدیکترم و این خیلی شیرین و لذتبخشه.
پستهای موتوری😂 هتشگ درست کنم براشون؟
هووووم. منم کاملا حس کردم که وبلاگم در گوشت این حرف و زده. چون تو گوش شنیدن همچین چیزی رو داری.
پس چرا به گوش من، گوش نمیدونی؟
گوش من گوش داره، با گوش تو گوش بشه
تو چرا با گوش من که گوش داره با گوش تو گوش بشه، گوش نمیدی؟