اکثر مواقع متنهایم را برایِ دوستِ نزدیکم، سحر میفرستم تا تأییدشان کند. به قدرت خودم در تشخیصِ مجاز بودن نبودنش اعتماد ندارم.
و او همیشه میگوید:« من باشم منتشر نمیکنم. ولی تو، چرا.»
چرا؟
دیروز در کانالم متنی در مورد جسارت نوشتم. شاید باید در این زمینه مدال به گردنم بیاندازند.
«شجاعترین در خودافشایی»
یک لحظه حس کردم تعریفِ بیخودازخود است.
اما عایا تعریف است؟
_چرا آزادانه خودت را نشان میدهی عاطفه؟
_ برای اینکه دیگران هم خودشان را نشان بدهند.
بالا بردنِ خودافشایی در رفتار و کلام، درصدِ خودافشایی در انسانها را بالا میبرد.
و وقتی انسانها شروع میکنند به نشان دادنِ خودشان، میزانِ تلفات هم بالا میرود.
آسیب میبینی، گاهی، درست؛ ولی وقتی خودت را نشان میدهی و خودشان را نشان میدهند و تو میفهمی چی به چیست و کی با کیست، با خیالِ راحت میروند و میروی و دور و برت خالی میشود.
خالیِ خالی. تنهایِ تنها.
فقط تکوتوک انسانهایی که تو را دیدهاند پذیرفتهاند، تو هم آنها را دیده و پذیرفتهای میمانند.
و آنوقت تو سبکتری. آرامتری.
شاید زخم خورده باشی اما به خاطر آنها درمانپذیرتری.
قدرتِ شِفا و درمانت میرود بالا چون تو، انسانهایی درست را در کنارت داری.
کلاسِ مقالهنویسیام شروع شد.
همین. و تمام.
خلاصه که از نشان دادنِ خودم میترسم ولی، من در این زمینه جسورم.
چون از تکیه دادن به آدمها، و بعد زرت و زرت خالی شدنِ تکیهگاه متنفرم.
از اینکه دور و برم شلوغ و پر باشد ولی به هیچکدام تکیه ندهم که مبادا از آجر نه و از کاچو باشند که متنفرترم.
اعصاب خوردیِ بیخودی.
2 پاسخ
آفرین عاطی تو شجاعی.
من قبولت دارم.
و چقدر این خود افشایی نوشتههات قابل تحسینه.💞
فائزهی قشنگم. ممنونم که دست از حمایت از من نمیکشی