بی‌نام جهان

« ترا نامیدم؟
ترا نامیدم غم
ترا نامیدم تنهایی در شلوغی طغیان
ترا نامیدم زیبایی
ترا نامیدم دختری با موهای خرمایی
ترا نامیدم عاطفه
ترا نامیدم «رها از همه زیبا»
ترا نامیدم نماندن در قاب
ترا نامیدم دختری سواره بر باد
ترا نامیدم روییده از خاک
ترا نامیدم شهوتِ رشد و محبت
ترا نامیدم گونه‌هایی گندمی از اشک براق
ترا نامیدم طلوعی از پشتِ برج‌ها ختم به غروبی در دشت‌ها
ترا نامیدم؟
ترا نامیدم هیچکس، خلاصه در همه کس
ترا نامیدم عاطفه
ترا نامیدم یاغی
ترا نامیدم صدای کیبوردی در نیمه شب
ترا نامیدم دختری جدا افتاده از ماه
ترا نامیدم عاشقی تبعید شده از معشوق‌ها
ترا نامیدم؟
ترا نامیدم؟
ترا به چه بنامم که در آن بگنجی؟
ترا نامیدم نام‌گریز
متصل به بی نهایتِ ربنا
صعودش متصل به سقوط
تبعیدیِ زمین به نیتِ بلعیده نشدنِ زمین توسطِ مخلوق
ترا نامیدم؟ نامیدم نامیدم نامیدم؟
ترا هیچ نمی‌نامم
ترا اسم نمیگذارم
ترا به لغت محدود نمی‌کنم
ترا به نام چسب نمی‌زنم
تو را می‌نویسم برشعر
جای نمی‌شوی راه می‌اندازم در رمان
از داستان بیرون می‌زنی ادامه می‌دهم در سایت و کانال
ترا؟
ترا؟
ترا می‌سپارم به مرگ
که از این جهان به ابدیت ببردت
تو را می‌سپارم به آسمان
ترا می‌نامم به «بی‌نام جهان»
که تو به نامی و مکانی نشوی به جایی و کلامی
که صیال و جاری به هر جا می‌خواهی بجهی
به آسمانی، غزلی، صدایی»

کارگاهِ تمرینِ نوشتن

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *