«تا حالا تو چالشی شرکت کردی؟»
«آره یه چندتایی.»
«چندتاشونو با موفقیت به پایان رسوندی؟»
«فقط یکی. یه چلهی زیارت عاشورا که اونم به کمک و استمرار یکی دیگه بود.»
موضوع چالشی جدید است
به خودم که دقیقتر نگاه میکنم آشفتهام. امروز در آزادنویسیهایم به این پرداختم که چقدر آشفتهام و چقدر موضوعات زیادی برای فکر کردن دارم. چقدر موضوعات زیادی را مرتب زیر و رو میکنم. چقدر چیزهای زیادی را هی مرور میکنم و هی فکر میکنم و هی نتیجه میگیرم و باز مرور میکنم.
هیچ چیز به اندازهی دیدن اشفتگیام مرا بهم نمیریزد. این حقیقتی است که من بیش از هر کسی روی خودم حساسم چون میدانم اگر به درستی از خودم مراقبت نکنم نمیتوانم روزی روزگاری از عزیزانم هم مراقبت کنم.
گوشی را روی میز به کتاب آزاده خانم تکیه دادم و از خودم ویدیو گرفتم. پلک زدنهای زیاد. سر تکان دادنهای زیاد. مدام ابرو و لبها را به این سمت و ان سمت بردن.
و دردی در مغز که دردی واقعی نیست ولی هست. خستگیای مداوم که رفع نمیشود و راحتیای در گذشته که مدتهاست مزه نشده است.
دلم بیمسئولیتی و انفعال میخواهد شاید. شاید.
اما چیزی که مهم است این است که در ازادنویسیِ امروزم تصمیم گرفتم برای خودم چالشی جدید طراحی کنم حتا اگر برای چندمین بار در آن شکست بخورم و اعتمادم به خودم ترکی نو بردارد.
چالش از این قرار است
تصمیم گرفتهام از امروز روزهایم دو بخش اصلی داشته باشند. دو بخشِ اصلی که قرار است به دیگر بخشها هم نظم بدهند.
- مراقبت از جسم
- مراقبت از روح
«چطور به نظمی که مد نظرمه برسم؟ از بهم ریخته بودن روزهام حالم بهم میخوره. مدام اهمالکاری. به هیچی نمیرسم و کلی خستهام.»
- «از باشگاه شروع کن.»
- «با نماز شروع کن.»
یکی را برای روح در نظر بگیریم دیگری را برای جسم.
یکشنبهی این هفته رفتم و برای باشگاه ثبتنام کردم. حالا قصد دارم برای ایجاد نظم و ارامش در روزها و هفتههایم توجه را اولویت قرار بدهم.
قصد دارم حداقل برای چهل روز ناظر باشم. چطور؟
- حتمن هرروز قدمی را برای بدنم و تحرکش بردارم. یا بدنسازی در باشگاه. یا حداقل یک ربع پیادهروی. یا حداقل یک آهنگ رقص.
- به احساسات و افکار و جریانات درونم گیرِ بیخود ندهم. بگذار هر کسی را که درون میطلبد دوست داشته باشیم و هر غمی که به ما سر میزند مدتی را در جسم بچرخد. ناظر باش که میآیند و میچرخند و میروند.
- به اطرافت گوش کن. هر روز حداقل یک درخت را لمس کن. اگر هر روز درختی مشخص را لمس کنی که چه بهتر.
- با حداقل پنج دقیقه شروع کن و به یک ربع برس. حداقل پنج دقیقه یا مدیتیشن کن یا ساکن بدون هیچ حرکتی در جسم بنشین و به اطرافت گوش کن. ریزترین و بلندترین صداها.
- چرا و چطور و نهخیرشم را حذف کن. بگذار هر کسی هر نظری دارد بگوید. به هر چیزی لبخند بزن و چیزی را توضیح نده و برای چیزی توضیح نخواه.
- به مدت چهل هفته برای هیچکس که برایت عزیز است یا دوستش داری هیچ پیامی که به معنای پیشقدم شدن باشد نفرست. تو سراغی از کسی نگیر ولی اگر کسی از تو سراغی گرفت گرم و پذیرا باش.
- هر چیزی که بر تو وارد شد، احساس یا اتفاقی، به ارامی زیر لب نام خالقت را صدا کن.
این چالش از امروز شروع میشود. 8 آبانماه 1403. اوایل چالش فراموش کردن و درست انجام ندادن طبیعی است. جا زدن اشکالی ندارد.
موفق باشی عاطفه.
آخرین دیدگاهها