از آن مراقبت کنیم. با او مهربان باشیم.
معده را تا خرخره پر نکنیم. عضلات را بدونِ انرژی و ورزش رها نکنیم. دردها را پیگیری کنیم.
ورزش کنیم. ورزش کنیم. ورزش؟
کجا؟
باشگاه.
چه ورزشی؟
هر ورزشی که عضلات را ورزیده کند.
یوگا؟
بدنسازی که فرم هم بگیریم.
برویم بدنسازی به این امید که اینبار رها نکنیم.
امروز نهمآذرماههزاروچهارصدودو، با چند ماه فاصله دوباره برای ورزش بدنسازی به «آکادمی ورزشی خاص» قم رفتم و ثبتنام کردم و ورزش را شروع کردم.
شروع:
«دستی برای کمک برسـان»
خانمی رویِ متی دراز کشیده بود. استپی زیر پا و متی دیگر را تا کرده روی شکمش گذاشته بود.
دمبلی بزرگ سمتِ چپش روی زمین بود.
من با یک متر فاصله از او صفحهی ده کیلویی را به سختی با دست راست نگه داشته بودم تا سحر بیاید.
نگاهی به من انداخت و گفت: «میشه این دمبل و بذاری رو شکم من؟»
نگاهی به صورتش. نگاهی به دمبل. لبخند میزنم: «اگر بتونم بله. ولی کــه »
صفحه را تا نزدیکیِ زمین میبرم و پنجسانت مانده رها میکنم: «اینم به سختی نگه داشتم.»
مت و قمقمهخرگوشی و کاغذ برنامه را روی زمین میگذارم و به سمت دمبل میروم. دست راست را به میلهاش میاندازم. یک سرش سه سانت بلند میشود.
با گریه و خندهای رهایش میکنم: «اوه نه عمرن بتونم اینو بلند کنم. سنگینه.»
خجول؟ نه.
میانه:
«پدیدهی نُهِ نُه»
خانومی سندار، سرتاپا مشکی، آرایش کامل از دور میگوید: «برو اونور من برمیدارم.»
جلو میآید. به سمت وسایلم میروم. نگاهش میکنم. در حین برداشتن میگوید: «اینجوری لوس بخوای بیای نیای بهتــره.»
صورتم درهم میرود: «اینجوری فایده نداره باشگاه اومدن. نمیتونم؟»
و میرود. شوکه نگاهی به آن خانم. نگاهی به سحر. سرتکان میدهم و دو قدمی دور میشوم که دوباره میآید و نزدیک میشود و با حرکت دست میگوید: «آبروی هرچی زنه بردی. اینجوری فرم نمیگیری.»
باز به خانمی که دراز کشیده است نگاه میکنم.
«من هر سری که میرم پاهام کبوده. اذیت میشم ولی سنگین وزنه میزنم. سنگین نزنی فرم نمیگیری.»
پایان:
«درنهایت عاطی؟»
در نهایت رفتم وزنهای که نتوانستم بلند کنم را نگاه کردم.
وزنهای که در دستم بود ۱۰ کیلویی بود. وزنهای که نتوانستم بلند کنم 25 کیلویی.
تمام مدت ورزش کردن نگاه به ناخنهایم میکردم. انگشتان باریک و کشیدهام. هربار که یادم میآمد رو به سحر با صورتی در حال متلاشی شدن از شوک میگفتم: «نیا؟ لوس؟ ننر؟ تیتیش مامانی؟»
«من ظرفا بمونن کپک بزنن بدون دستکش نمیشورم ناخنام خراب نشــه.»
من به بدنم فشار بیاورم و کبود شوم که فرم بگیرم؟
فرم بگیرم که چه شود؟
خوشتیپ و جذاب؟ تا چه حد برای چی؟
چرا فکر کرد من هم مثل او میخواهم به قیمت کبودی فرم بگیرم؟
«برو بابــا»
چرا فکر کرد زنی که برای فرم بدنش وزنهی 25 کیلویی بلند نمیکند آبروی زنها را میبرد؟
چرا این اتفاق تاثیرگذارترینِ امروزم بود؟
آخرین دیدگاهها