شرکتی برای درون و برون گراها؟ / شبهای روشن
بیایید کمی باهم دربارهی شبهای روشن داستایوفسکی صحبت کنیم. نگاهی به داستانش بندازیم و نظرهایمان را دربارهی شخصیتهایش بنویسیم و بعد به این نتیجه برسیم که اگر شرکتی یا
مسخ کافکا / اگر حشره شویم چی؟
بعد از یک روزِ طولانیِ کاری با اصرار شرایط را فراهم کردم تا پیادهرویِ طولانیای هم به روزم اضافه کنم. از فلکهی مفید را تا کتابفروشی سرو، با دور
جنگزدهام
«تو آزادنویسیم چهارپنج خط پشت هم و تودرتو نوشتم باورشکردیباورشکردیباورشکردیباورشکردیباورشکردیباورشکردی. و بعد از چهارپنج خط نوشتم اونم باور کرده بودی.» غرقه در وحشت 45 دقیقه جلسهی تراپی،
زندگیِ من در دستهای من. دستهای من؟
مهمترین رابطه در زندگیمان، رابطه با خودمان است. درست است؟ گاهی درست وقتی روزهاست دلخوشی که رابطهات با خودت در بهترین حالت است متوجه میشوی که یا از خودت
زندگی شکوه عجیبی دارد؟
دوباره از کانالم به سایتم میگریزم. تا خودم را کم حس میکنم از کانال به سایت میگریزم. ای پنج نفری که وقتی خودم به سایتم سر نمیزنم، شما باز
راهپیما
اگر کسی در جهان باشد که از هیچکاره بودن خوشش بیاید چی؟ اگر در این جهان کسی از انجام دادن هیچ کاری آنقدر که تا انتها در آن بماند
دستهها
- جلساتِ درمان (13)
- خدا (12)
- راهپیما (1)
- شعر (4)
- فشن (2)
- مدنویسی (2)
- وبلاگ (185)
- آزادانه (107)
- برای مادرم (1)
- توسعه فردی (20)
- چالش (19)
- داستان (42)
- فیلم سینمایی (2)
- مصاحبه (1)
- مطالعه (6)
- مقاله (15)
- نامه (15)
- یادداشتنویسی روزانه (66)
آخرین دیدگاهها