انسان سالم

بعد از یک سال و سه ماه، هر هفته درمان و تراپی داشتن امشب، ساعت از دو و نیمِ نیمه‌شب گذشته سعی می‌کنم به تعریفی از انسان سالم برسم.

در کانال تلگرامم پستی را با نام سالم‌تر انسان‌ها منتشر کردم.

خانم ملاعلی هفته‌های اولی که در خانه‌ی روانپویشی شروع به کار کرده بودم یک بار گفت مهسا، یعنی پذیرش قبلی گفته است که بیش از جلسات درمان، از کار کردن با او و در کنار او درمان گرفته. آن موقع با خودم گفتم فکر نکنم. ولی الان به نظرم که بشود.

 

انسان سالم چیست؟

به نظر من انسان سالم کسی است که می‌تواند کسی باشد که تو می‌خواهی، بدونِ اینکه برخلافِ کسی باشد که خودش می‌خواهد.

خیلی سخت به نظر می‌رسد نه؟

بله چون یک انسان سالم فقط می‌تواند در کنار یک انسان سالم باشد. این پازل وقتی کامل می‌شود که هر دو نفر حداقلی از سلامت و درک درست را داشته باشند.

چطور؟

  • می‌توانی خودت باشی بِرار

نمی‌دانم بِرار به معنی برادر مال کدام گویش است ولی سخت به گویشم چسبیده.

نکته‌ی اول در سالم بودن این است که هرکسی می‌تواند خودش باشد. باید بپذیریم که حتا دو خواهر یا برادر دوقلو که از یک شکم و رحم متولد شده‌اند و کاملن شبیه به هم هستند هم کاملن شبیه به هم نیستند. یکی بودنِ پدر و مادر و رحم، دلیل بر یکی بودنِ کاملِ روحیات و خصوصیات نیست.

این می‌تواند خیلی چیزها را حل کند. خیلی بیشتر از چیزی که به ذهنمان برسد. چرا؟ چون خیلی سخت است که بپذری شخصی که به هیچ وجه در چهارچوب‌های تو جا نمی‌شود هم، انسان است.

این را چه کسی آنقدری که باید خوب می‌فهمد؟ منی که مادری دارم که نمی‌فهمد من هم انسانی سالم هستم، فقط شبیه به او که نیستم هیچ، از ایده‌آل‌ها و چهارچوب‌هایش هم دورم.

افسرده نیستم ولی علاقه‌ای به رقص ندارم. منزوی نیستم ولی ترجیح می‌دهم در هر جمعی حاضر نشوم. دوستشان دارم ولی این دلیل بر سواری دادن نیست، حالا به هرکسی. بی‌احساس نیستم ولی از احساساتم در برابر اشخاصی که برایم عزیزند محافظت می‌کنم.

او چنین چیزی ندیده. واقعن ندیده. چطور آدمی می‌تواند دیگری‌ای را دوست داشته باشد و با او وداع کند؟ مادرم نمی‌فهمد.

برای توضیح مادرم چند مقاله می‌خواهیم تا ثابت کنم که من، به هیچ‌وجه در ذهن او انسان سالمی نیستم. ولی خب. به نظر خودم از حداقل سلامت روان و جسم برخوردارم.

پس اولین قدم برای سالم بودن این است که بپذیریم هیــــچ تفاوتی در هیچ انسانی تا وقتی که به دیگری آسیب نزند، او را از دسته‌ی انسان بودن خارج نمی‌کند و به ما اجازه‌ی تحقیر و برچسب زدن نمی‌دهد.

 

  • همه حق داریم

همه انسانیم. همه با مجموعه‌ای از انسان‌ها در ارتباطیم. همه‌ی انسان‌های مجموعه‌هایمان هخم انسان‌اند. در دنیایی سرشار از روابط و تفاوت و انسان زندگی می‌کنیم و همه‌مان در میدانی مخصوص به خودمان که هیچکس دیگری درک درستی از این میدان ندارد مشغول مبارزه‌ایم.

همه‌مان شوالیه‌هایی خسته‌ایم. و هیچ اهمیتی ندارد کی چقدر تجربه و مهرات دارد. کی چقدر برده کی چقدر باخته و کی برای بدی جنگیده کی برای خوبی. نیت کی چی بوده و با نامردی جنگی را برده یا با حمقات باخته. همه خسته‌ایم.

مهم است که فکر نکنیم فقط ما باید دیگران را درک کنیم، دیگران هم باید ما را درک کنند و این باید به ان‌ها یادآوری هم شود.

بنابراین دست از هم زدنِ کثافتِ جهان برداریم و پا روی دم یکدیگر نذاریم. به آتش‌ها بنزین نریزیم و به زخم‌ها انگشت نکنیم.

در این جهان و در این روزها به کسی نگوییم چرا این را پوشیده‌ای چرا این حرف را زده‌ای. انسان‌ها خسته‌تر و به طبع گردن‌نگیرتر و حتا وحشی‌تر از آن‌ند که بخواهی انگولک‌شان کنی.

سر جایت بنشین و اشت را بخور و لوبیاهای آش کسی را نشمر. نذار هم کسی با شمردن لوبیاهای اشت عصبی‌ات کنند.

انسان‌ها می‌توانند عصبی باشند. می‌توانند خسته باشند. می‌توانند عجیب باشند. می‌توانند مبهم باشند. می‌توانند تغییر نکنند. می‌توانند جدی تغییر کنند. می‌توانند اهل مد باشند و می‌توانند دمده باشند. تو هم.

انسان سالم به حداقل حق‌های دیگری اهمیت می‌دهد.

 

  • این حق را نداریم

ما حق نداریم حق‌های خودمان را نادیده بگیریم. نباید از تواضع آویزان شویم و تن به هر کلمه‌ای بدهیم و نباید برای تن ندادن به هرکلمه‌ای از هرکلمه‌ای استفاده کنیم.

نباید دهانمان را به هر چیزی باز کنیم. نباید گوشمان پذیرای هر حرف یباشد. نباید بگذاریم هر چشمی با هر نگاه و انرژی‌ای که می‌خواهد نگاهمان کند. و ما باید برای خودمان حرف بزنیم.

باید برای خودمان قدم برداریم. محترمانه مشخص کنیم چه چیزهایی را پذیرا نیستیم. چه کلمه‌ای. چه نگاهی. چه رفتاری.

چه موضوعاتی را حق ندارند در برابرمان باز کنند؟

ممنوعه‌های شما در گفتگو چیست؟

 

انسان سالم کیست؟

 

کسی که به خودش و دیگران حق می‌دهد که زخمی شوند. غمگین شوند. اشک بریزند. عصبی شوند. و به آغوش گرفته شوند.

و کسی که به خودش و دیگران حق نمی‌دهد انسانیت را زیر سوال ببرند. به خشونت زخم بزنند و با وابستگی یا طردشدگی‌های زیاد آرامش حداقلی را از بین ببرند.

انسانی که می‌پذیرد غم، خشم، آسیب و درد در این جهان هست و ممکن است علت یا معلولش باشد ولی، وحشت‌زده نمی‌شود و به زندگی کردن ادامه می‌دهد و همراه با تلاش برای اتفاق نیفتادنشان، اگر اتفاق بیوفتند هم برای درمان و جبران تلاش می‌کند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *